۱۳۹۰ فروردین ۲۱, یکشنبه

واژه های پارسی بجای واژ ه های بیگانه....


نه هرگز . من تاب این سحر را ندارم ، که چنگ درجگرم می اندازد
و همه ی درد و اندُهان خفته بیدار
می کند . تا سر منزل جنون می کِشدم، می کُشدم ، من تاب این را ندارم .*
___________________
موسیقی ایرانی ، از نگاه صادق هدایت . به گفته : مهدی اخوان ثالث*
***
روان هدایت و اخوان شاد راهشان پر ره رو *
***
سحر. [ س ِ ]: جادو ، افسون *
منزل : خانه ، سرای . ...کو که به سرمنزل جانان برسم ! *
جنون : دیوانگی / دراینجا : شیفتگی

گمشده *

طفلی به نام * شادی * ، دیریست گمشده ست

با چشمهای روشنِ براق 


با گیسویی بلند به بالای آرزو


هرکس از او نشانی دارد


ما را کند خبر


این هم نشان ما :


یک سو خلیج فارس سوی دگر خزر


( شفیعی کدکنی )*
***
طفل . [ طِ ] (ع اِ) بچه . نوزاد آدمی ، کودک *
براق . [ ب َرْ را ] (ع ص ) : درخشان ، تابان *
برخی برانند : براغ باید نوشته شود و یک واژه ی پارسی و ریشه اش وراغ و درزبان دری * برخ * است *
(خبر : آگاه (ی *
خلیج فارس : شاخاب پارس *
دریا ی خزر : دریا ی کاسپین *



اسرار ازل را نه تو دانی و نه من

وین حرف معما نه تو خوانی ونه من

هست از پس پرده گفتگوی من و تو


چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من *
* خیام *
***
اسرار : رازها *
ازل : همیشگی ، جاوید ، بی آغاز *
(حرف معما = سخن رازگونه ، رازگون سخن / چیستان (رازگونه) *

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر