اواخر عمر حافظ مصادف با استيلاي " امير تيمور گوركاني" بر فارس بوده است و اگر ملاقات و ديداري ، او با حافظ داشته , اواخر عمر شاعر بوده است.
گويند ، چون " امير تيمور" فارس را تسخير كرد و شاه منصور را كشت ، خواجه حافظ شيرازي را طلب كرد , چون حاضر شد ، "تيمور" آثار فقر را در چهره او نمايان ديد . گفت : اي حافظ ! من به ضرب شمشير تمام روي زمي
ن را خراب كردم تا سمرقند و بخارا را آباد كنم و تو آن را به يك خال هندو مي بخشي . ميگويي :گويند ، چون " امير تيمور" فارس را تسخير كرد و شاه منصور را كشت ، خواجه حافظ شيرازي را طلب كرد , چون حاضر شد ، "تيمور" آثار فقر را در چهره او نمايان ديد . گفت : اي حافظ ! من به ضرب شمشير تمام روي زمي
اگر آن ترك شيرازي به دست آرد دل ما را
به خال هندويش بخشم سمرقند و بخارا را
حافظ بارندی پاسخ داد : از آن بخشندگيهاست كه بدين روز افتاده ایم !
***
اواخر عمر : پایان زندگانی * واپسین روزهای زندگانی *
(مصادف : برابر بودن (دراینجا *
استيلا : چیرگی ، دستیابی ، پیروزی *
(فارس : استان پارس (در اینجا *
ملاقات . [ م ُ ] (ع اِمص ) مأخوذ از تازی ، دیدن و دیدارو رویارویی و مقابله و دوچارشدگی . (ناظم الاطباء).*/ رویارویی ، بهم رسیدن ، برخورد کردن *
شاعر : چامه سرا *
تسخیر : گرفتن ، دستیابی ، فرمانبردار کردن *
(طلب کرد : خواست (دراینجا *
(حاضر : آماده ، باشنده / آمد (دراینجا *
آثار فقر: نشان های تهیدستی *
ضرب : کوب * ضرب شمشیر : زور شمشیر *
تمام : همه *
خراب : ویران *
خال : نشان *